حوادث سخت عاشورا و کربلا پنجاه سال بعد از وفات رسول الله(ص) واقع شد، آنهم به دست مسلمانان و پيروان رسول الله (ص) ، مردمي که معروف به تشيع و دوستي آل علي(ع) بودند به دست مسلمانان که شهادتين مي دادند؛ نماز مي خواندند، روزه ميگرفتند و حج مي رفتند به آئين اسلام، ازدواج و اموات خود را به خاک مي سپاردند به دست کساني که با علي(ع) و پيامبر(ص) زندگي مي کردند؛ آن همه با کرامتها و صحبتها و نمازخواندن هاي پيامبر(ص) و علي(ع) مأنوس بودند.
به گزارش خبرنگار سلام لردگان، به نقل از شبکه اطلاع رساني راه دانا، حوادث سخت عاشورا و کربلا پنجاه سال بعد از وفات رسول الله(ص) آن هم به دست مسلمانان و پيروان رسول الله (ص) واقع شد. مردمي که معروف به تشيع و دوستي آل علي(ع) بودند به دست مسلمانان که شهادتين مي دادند؛ نماز مي خواندند، روزه ميگرفتند و حج مي رفتند به آئين اسلام، ازدواج و اموات خود را به خاک مي سپاردند به دست کساني که با علي(ع) و پيامبر(ص) زندگي مي کردند؛ آن همه با کرامت ها و صحبت ها و نمازخواندن هاي پيامبر(ص) و علي(ع) مأنوس بودند.
شايد نتوان گفت منکر اسلام بودند و به عبارتي حتي منکر امام حسين (ع) هم نبودند و به جرأت يقين داشتند مقام امام حسين(ع) افضل از يزيد است. لذا يک سوالي در اينجا مطرح ميشود که چطور شد که اولا حزب ابوسفيان زمام حکومت را به دست گرفت؟
ابوسفياني که قائد اعظم مشرکين بود و با پسرش معاويه دوش به دوش با اسلام مي جنگيد و همان معاويه سي سال بعد از وفات پيامبر(ص) والي شام و سپس بيست سال خليفه مسلمين(!)شد.
ثانياً خودِ شيعيان ظاهري، قاتل امام شدند. کوفيان در عين علاقه به اهل بيت(س) و حسين (ع) با او جنگيدند و به اسم اسلام و با ظاهري موجه و مسلمان گونه پسر رسول خدا را سر بريدند.
اين حادثه به نظر ميرسد که بنا بر سه دليل رخ داد.
اول به خاطر رعب و وحشت بود که از زمان زياد (پدر ابن زياد يا عبيدالله بن زياد) و معاويه شروع شد و خود عبيدالله بن زياد هم با کشتن ميثم تمار رشيد هجوي، مسلم بن عقيل، هاني بن عروه و … آنها را مرعوب تر ساخت و نمي توانستند مطابق عقل خودشان تصميم بگيرند. اين موضوع از اشتباه و گناه عظيم قاتلان پسر پيامبر چيزي کم نمي کند و بلکه انان را متهم تر ميسازد؛ چراکه وظيفه آنان بود دوشادوش پسر پيامبر مقابل ظلم و فسق آشکار به مبارزه بپردازند . اما در مجموع اين مسئله يکي از نکاتي است که بايد در نظر گرفته شود.
دومين دليل اينکه بخاطر حرص ، طمع و علاقه اي که به زر و سيم و جاه و مقام داشتند دست به اين اقدام شنيع زدند. افرادي مانند عمر سعد وقاص به دليل تصاحب جاه و مقام و ثروت به مبارزه به امام حسين(ع) شتافتند که البته هيچ گاه به خواسته خود نرسيدند و يا اگر رسيدند براي مدت زمان کوتاهي اين اتفاق افتاده است. در تاريخ امده که پس از حادثه روز عاشورا چه بر سر اين قوم کافر و ظالم آمد و خداوند متعال چگونه پاسخ دشمني و شقاوت افراد حاضر در صحنه کربلا را به آنان داد.
دليل سوم و مهمترين دليل ضعف ايمان آنها بود که در زمان پيامبر(ص)،علي(ع) و حسن بن علي (ع) ضعف خود را در غزوه ها و ميدان هاي مختلف نشان داده بودند. آنها در اکثر مواقع که نياز به حضور مسلمانان در صحنه بود يا از اين کار تمرد مي کردند و يا با بهانه هاي واهي حتي اجازه چنين کاري را به ديگران نمي داده و کارشکني ميکردند و همين امر نيز موجب شد تا امام حسن(ع) به صلح تن دهد.
لذا اگر بگوييم چرا امام حسين(ع) قيام کرد درست مثل اين است که بگوييم چرا پيامبر(ص) در مکه قيام کرد؟ چرا علي (ع) اينهمه رنج حمايت پيامبر(ص) را در ليله المبيت، بدر، احد، خندق و … متحمل شد؟ چرا ابراهيم (ع) يک تنهدر مقابل قدرت عظيم نمرود ايستادگي و قيام کرد؟
انتهاي پيام/